عشق جذاب

پارت ۲۲

جئون :میدونی چجوری اون وقتی
ببینه دخترش نیست نابود میشه
تنها یادگارش رو ازش میگیرم و
چون که میتونم ازت استفاده کنم
نمیکشمت و میزارم زنده بمونی ولی پدرتو متاسفم(نیشخند)دوست لحظه
جدایی شما دو تارو ببینم خیلی لذت بخش نه(خنده)


النا : عوضی(گریه شدید)با پدرم کاریوتداشته باش
جئون : خوب خانوم کوچولو از لحظات آخر زندگی قبلیت لذت ببر
النا : حرومزاده (داد و گریه)

ویو کوک


همه جارو گشتم که ته بهم گفت
النا پشی پدرم هس یعنی الان کجان
یه آدرس درست حسابی هم ندارم به یونگی گفتم بره و هکر ها یمعروف رو بیاره تا گوشی بابا رو هک کنن بتونم آلنا رو بیارم بیرون خیلی نگرانشم
همینجور تو فک بودم بابام زنگ زد

کوک :سلام النا کجاست
جئون : به تو مربوط نیست قراره برای تحویل بار به کانادا بری فهمیدی همین امشب
کوک : بابا النا کجاست چیکارش میکنی
جئون : بت گفتم ربطی بهت نداره پس حرف اضافه نزن

کوک :ولی...(قطع کرد )
عههههع عوضی اگه بخاطر جا و مقامت نبود الان صدبار کشته بودمت میدونم چجوری انتقام و یرم ازت انتقام مادر بیچارم رو که سر عشق و عاشقی تو دق کرد تقاص همه چی رو پس میدی میبینی چجوری نابودی میکنم ولی متاسفانه الان زوده فقط اینو میدونم که پدرم النا رو نمیشکه
باید پیداش کنم اره

ویو النا

بعد اینکه اون عوضی رفت فقط به فکر پدرم بودم یعنی آلن چیکار میکنه چقد دلم برای بغلش تنگ شده دوست دارم بمیرم ولی بابام زنده بمونه یه راه فرار صد درصد هست اینجا سرم رو گذاشتم روی زمین و به کوک فک میکردم من احمق عاشق کوک شده بودم حالا درد اونو چجوری تحمل کنم دلم داره آتیش میگیره یعنی چی این چه سرنوشتی هس در رو باز کردن

$هعی تو بیا بیرون زود باش

النا : چرا ؟؟
$حرف اضافه نزن (از دست النا گرفت و اون رو به بیرون برد )

النا : هعی حول نده (حرصی)
$خفه شو هرزه
دیدگاه ها (۱۳)

سلام دوزتانپیج جدیدم رو زدم که اگه یه وقت این پیج مسدود شود ...

عشق جذاب

وایب اسمون(:

عشق جذاب

پارت هدیهپارت پنجممنشی بابام:خانم...!؟ماری "ماری صدام کنین م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط